شیر غضب ابوالفضل ، سقای باغ لاله
بسمه تعالی
شیر غضب ابوالفضل ، سقای باغ لاله
تیر اشعه می زد خورشید در بیابان اتش به خاک می ریخت از آفتاب سوزان
گلهای نو شکفته پر پر ز تشنه کامی می ریخت اب، دشمن زیر سم ستوران
امواج پر تلاطم می خاست از شریعه از سنگ ناله برخاست از آب آب طفلان
آب روان که مهر زهرا نموده خا لق گلهای باغ زهرا لب تشنه اند و عطشان
شیر غضب ابوالفضل ، سقای باغ لاله پژمرده دید گلها شد از جگر خروشان
بسیار مشکل آید بر صولتی چو عباس بی رخصت است به جنگ و این روبهان رجزخوان
اصرار کرد بسیار نزد برادر خود شاید کند مرخص جنگی کند نمایان
لاکن حسین فرمود آب آور ای برادر تعجیل کمتری کن در جنگ این پلیدان
ماه جمال عباس از خیمه گه در آمد بر اسب کوه پیکر سوی شریعه تازان
با اینکه لشکر کفر شد مطمئن که عباس رو سوی آب دارد نه جنگ با عنیدان
از پیش روی آن یل این بزدلان ترسو گویی زپیش شیری روباهیان گریزان
رفتند و شور کردند کاندر سپاه شیطان از روبرو نباشد کس مرد جنگ و میدان
بر راه آن دلاور خصمان کمین گرفتند کز پشت سر بتازند بر تکسوار دوران
دشمن نظاره می کرد عباس را لب آب دیدند مشت آبی ناخورده شد پشیمان
ناخورده آب را باز بر آب ریخت از چه؟ او تشنه مانده است و بحری چنین خروشان
مشکی زآب پر کرد بیرون شد از شریعه می خواند زبانحالی با دیدگان گریان
یا نفس می خوری آب لب تشنه مانده مولی خواهی که زنده مانی یک لحظه بعد جانان؟
نه نه اگر چه من از لب تشنگی کبابم شرط وفا کجا رفت سقای تشنه کامان
باری نمود کاری عباس در لب شط مردانگی خجل شد وامانده گشت و حیران
اما ببین چه کردند نامردمان به عباس از پشت قطع کردند از حضرتش دو دستان
سر کرد ندا که ولله گر قطع کنید دستم حامی دین حقم ای قوم شب پرستان
تیری زدند به چشم نورانی ابوالفضل تیری به مشک آبش خورد از سپاه خصمان دستی به تن ندارد کز دیده بر کشد تیر آبی نماند بر جا ، امید رفت و امکان
یا رب به حق صوت محزون یا اخایش هر گز مباد گردد قطع امیدواران
نامی به نام عباس هستی تو نیز ای کاش باشی همیشه پیرو در خلق و خو از ایشان
با عرض تسلیت و تعزیت ایام سوگواری سرور آزادگان جهان
حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران با وفایش التماس دعا
بتاریخ هشتم محرم الحرام 1429 ه. ق شب تاسوعای حسینی
مصادف با 27 دیماه 1386 ه ش
دکتر عباسعلی اسکندریان(نامی)