بسمه تعالی

 

با عرض سلام و شادباش

 

سالروز تولد مولود کعبه؛ جان هستی؛ الهه عشق و ذوالفقار

ترنم عطوفت؛ نسیم سرشار از شبنم مهر و شفقت، انسان کامل

ولی الله اعظم مولی الموحدین، حضرت علی ابن ابی طالب  و روز

پدر را به پیروان عالم و عامل حضرتش و تمامی پدران دنیا و همه

دوستان عزیز تبریک و تهنیت عرض نموده به همین مناسبت شعر

زیر را به محضر مبارک ان جناب و دوستدارانش تقدیم می دارم.

امید که مقبول افتد.

     پرده به یکسو شد و درب حرم باز شد     حریم بیت الهی جلوگه راز شد

 

نور علی زان میان بر همه آفاق شد        زهره به رقص آمد و کوه در آواز شد

 

غریو تکبیر خاست  ارض و سما شاد شد   زبان کروبیان به حمد حق باز شد

 

قلب ابوطالب و فاطمه شاداب شد      فاطمه بنت اسد صاحب آن ناز شد

 

هزار حمد وثنا، خدای منت نهاد

مژده که مولا علی پای به دنیا نهاد

 

 

لنگر ارض و سما علی اعلی رسید     غنچه هستی شکفت نوگل حمرا دمید

 

همای توفیق بر شانه انسان پرید          عصاره لامکان کعبه دلها رسیدسموم الحاد رفت نسیم ایمان وزید /موسم حسرت گذشت شادی جانها رسید

 

خدا بود میزبان مژده که میهمان رسید     وصی پیغمبر و همسر زهرا رسید

 

هزار حمد وثنا، خدای منت نهاد

مژده که مولا علی پای به دنیا نهاد

 

فقط خدا عالم است به قدر و جاه علی    مظهر نور خداست رخ چو ماه علی

 

ملک سلیمان دگر ز رونق خود فتاد    فخر دو عالم شده حشمت و جاه علی

 

تمام هستی طفیل هستی مرتضی است   آدم و جن و ملک خیل سپاه علی

 

خدا کند افتخار به خلقت بوتراب     خدا دهد " هل اتی" به شان و جاه علی

 

هزار حمد وثنا، خدای منت نهاد

مژده که مولا علی پای به دنیا نهاد 

 

سلامت؛خوشبخت و شاد باشید با علی و یا علی

 

دکتر اسکندریان(نامی)

 

 

 

 

هوالجمیل

 

 

آخرین بهانه

 

برای بودن من آخرین بهانه تویی

برای خواندن من آخرین ترانه تویی

 

قبول و رد مخالف چه ارزشی دارد

در اینکه بهر تو بودن خود بهانه تویی

 

غزل نه اینکه فقط جان گرفت با نامت

که بیت اول هر شعر عاشقانه تویی

 

تو طالبی و تو مطلوب ای رفیق عزیز

در اوج  صدق،  مناجات عارفانه تویی

 

تو لا مکانی و البته لا مکان بی تو

نموده است به دلهای سوته خانه تویی

 

تمام رفتنی و ماندگار ملک تویی

تو بوده ای ازلی، هست جاودانه تویی

 

تو خود جمیلی و کل جمال هم از تو

یگانه بوده ای و باز هم یگانه تویی

 

به عزتت که نامی خسته را دریاب

گداست بر در و  هم صاحب آستانه تویی

 

دکتر اسکندریان(نامی)