یاران همه رفتند
بسمه تعالي
... به نظر شما اگر كسي طوري زندگي كند كه طي مدت حيات و پس از رخت بر بستن از اين جهان هيچكس از او ناراضي نباشد و رنجش و ناراحتي نداشته باشد، فردي بزرگ و شخصيتي قابل احترام نيست؟ علي الخصوص اگر همه كساني كه او را كم يا زياد مي شناسند از او به خير و نيكي ياد كنند كه ديگر نور علي نور. انصافا در عمل كار مشكلي است و از مصاديق سهل ممتنع. آدم در بين اجمعين زندگي كند و با همه حشر و نشر داشته باشد ولي دلي را نشكند و حقي را ضايع نكند و خاطره تلخي را در ذهن كسي ايجاد نكند.
كسي كه حرص و طمع را در خود كشته، زندگي موقر ولي پاك داشته و اخلاقي خوش و سازگار با همه و خيلي وقتها با قرائت شعري يا گفتن جمله اي غمي را از دلي برده و گره اي از مشكل و گرفتاري كسي باز كرده باشد. هر كسي احساس كند كه بهترين دوستش اوست و از بقيه به او نزديكتر است در عين بيماري لبخند و مزاحش قطع نشود. با همه تيپي بسازد و نهايتا با خدا باشد و صداقت و ايمانش را حفظ كند نهايت مهرباني و صفا را با خانواده داشته باشد. و مضاف بر همه اينها هنرمندي دردآشنا و دوست داشتني نيز باشد.
اين ها واقعا توفيقاتي است كه به هر كسي داده نمي شود. او دوست عزيزي بود كه براي من به مثابه ثروتي بزرگ بود كه به ناگاه ناباورانه از دستم رفت و هنوز هم در بهت آن خبر ناگوارم. ولي احساس وظيفه كردم تا تا از او يادي بكنم و بگويم اين انسان بزرگوار و صبور و يار سفر كرده، مرحوم محمد تقي صابري بود كه ترويح و علو روح او را از درگاه حداوند متعال خواستارم. ضمن قرائت فاتحه جا دارد غزل كوتاه زير را به همين مناسبت محضر دوستان تقديم نمايم.
یاران همه رفتند
گویا که از این میکده یاران همه رفتند هم ساقی و هم باده گساران همه رفتند
زین شهر خرابات و از آن اهل خرابات بر جای یکی نیست که یاران همه رفتند
از هر که کنی یاد به صد حسرت و صد آه جز خاطره ای نیست، سواران همه رفتند
از جمع هنر نیز همانسان که تو دانی اهل ادب و دانش و عرفان همه رفتند
شاید به تاسی دل حضرت حافظ با شادی از این منزل ویران همه رفتند
باید همگان میکده را قدر بدانند اکنون که ازاین حلقه رندان همه رفتند
به یاد همه دوستان سفر کرده
اسکندریان ۴/۸/۸۹