بسمه تعالی

هفته گذشته گویا مشمول دعای خیر صاحب نفسی شده بودم. از اوایل هفته برای حضور در میمه و شرکت در مراسم بدرقه حجاج بیت ا. الحرام و از جمله پدر و مادر عزیزم در روز جمعه 7/8/1389 برنامه ریزی کرده بودم که چهارشنبه عصر به میمه بیایم. ساعت 11 صبح چهارشنبه بود که برادر گرامی جناب شیبانی تلفنی خبر برگزاری یادمان عزیز از دست رفت جناب استاد صابری را در ساعت 6 روز چمعه در سالن اجتماعات شهرداری و در قالب دعوت جهت شرکت در این مراسم به من دادند و بنده نیز با توجه به عدم توفیق شرکت در مراسم تعزیت مرحوم صابری و مراسم هفتم  بدلیل عدم اطلاع بهنگام از درگذشت اسفناک ایشان و گشتن به دنبال فرصتی جهت عرض تسلیت و تعزیت به خانواده محترمشانُ بلافاصله قبول کردم.

          عصر روز جمعه پس از بدرقه حجاج و برگشت به منزل پدری و ادای فریضه نماز مغرب و عشا عازم محل برکزاری شدم. ابتدا با کمی تردید ولی با مشاهده عده ای از حضار با اطمینان به سالن وارد شدم تعدادی از دوستان جوانی که بعضی را نیز بدرستی نمی شناختم خوش آمد گفتند و لی در این بین جناب آقای دکتر عبداله صابری را پس از سالهای طولانی (حدود 20 )سال دیدار کردم و از زیارت ایشان مسرور شدم سپس به اتفاق وارد سالن شده و با تنی چند از حضار سلام واحوالپرسی کردم خاصه که یکی چند تا از آن بزرگواران در دوران دبیرستان دبیر من بودند و من پس از حدود 30 سال توفیق زیارتشان را پیدا می کردم از جمله آقایان سید احمد حسینی نژاد دبیر ادبیات فارسی و ابراهیمی دبیر زبان انگلیسی آن دوران که بسیار مشعوف شدم و همینطور ملاقات با آقایان عیسی گرانمایه، دکتر اسد اله گرانمایه، دکتر هوشنگ پاکزاد، دکتر محمد حسین ایراندوست، حاج محمد بیکیان، علی جمالی، فرهاد راعی و خصوصا خانواده معظم مرحوم صابری، خاصه علی آقا صابری و  زندی و تعداد بیشتری از دوستان جوان که بدلیل احتراز از اطاله کلام یا عدم شناخت از ذکر نام ایشان معذورم.فقط جای برادر عزیز جناب شیبانی بسیار خالی بود و من مرتب سراغ ایشان را می کرفتم و او را جستجو می کردم تا مطلع شدم که به ماموریتی غیر منتظره تشریف برده اند.

      باری پس از دقایقی برنامه با خوش آمد گویی و اعلام توسط آفای راعی شروع شد و در آغاز از خانم سحر صابری برای عرض خوشامد گویی و قرائت قطعه ادبی بسیار زیبا و تاثیر گذار منضم به یکی از اشعار زیبای مرحوم صابری دعوت گردید که انصافا همه تحت تاثیر زیبایی و گرمای برخواسته از سوز درون ایشان قرار گرفتند و از قول جناب دکتر صابری حتی یکی از خانمهای حاضر در مجلس دچار ناراحتی قلبی ناشی از این تالم گردید.

  بدنبال آن از بیانات فلسفی – عرفانی جناب دکتر ایراندوست در قالب تفسیر غزلی از  حضرت حافظ  مستفیض شدیم و از آن پس متناوبا از بیان خاطرات زیبای دوستان مرحوم صابری و اشعار شعرای جوان حاضر در محفل بهره مند شدیم. همه هم انصافا زیبا بود خیلی زیبا و در سطح عالی دور از انتظار. از بیانات و اشعار نغزبزرگانی چون آقایان حسینی نزاد، ابراهیمی، گرانمایه، پاکزاد و راعی در کمال زیبایی برخوردار شدیم و با جرات بگویم که به احتمال زیاد عرایض بنده هر چند سعی کردم کوتاه باشد ولی به زیبایی مجلس و دیگر مطالب نیز لطمه زده باشد اگر چه شعر نخواندم و به ذکر مطلبی کوتاه و ذکر دو خاطره از آن عزیز بسنده کردم. بالاخره احساس وظیفه بود و ادای دینی که به گردنم بود. هر چند که اصلا حق آن را هم نتوانستم ادا کنم.

   کلیپ زیبایی که از دستخط خوش آن مرحوم  بهمراه صدای زیبا هنگام قرائت اشعارشان تهیه شده بود همه را مشعوف نمود. و در پایانُ  برنامه با اهدا لوحی به رسم یادبود به خانواده آن مرحوم خاتمه یافت.

چون مطلب ممکن است بدرازا بکشد و همچنین با قلم چون منی سبب تصدیع شود و با اطمینان از اینکه حتما دوستان دیگر و خصوصا اصحاب رسانه با زیبایی و ظرافت و چه بسا مصور به این مراسم خواهند پرداخت با عرض تسلیت مجدد به بازماندگان ایشان واستدعای ترویح روح آن عزیز سفر کرده و سلامت و طول عمر برای خانواده گرامی ایشان و تمام دوستان و عزیزان و ادیبان و شعرا و دوستداران شعر و ادب میمه در اقصی نقاط عالم این نوشتار را به پایان می برم.

                                                 والسلام علیکم و رحمه ا. و برکاته

                                                       اسکندریان 8/8/1389