اي صفاي روزگاراني كه جمع دوستان
بسمه تعالی
جمع دوستان
تك درخت تشنه دور بيابان غمم
سالها در انتظار آب حتي يك نمم
شاخه ها بشكسته وبرگ و بر من ريخته
همچنان در معرض آزار طوفان غمم
غصه دارم چون ندارم سايه اي بالا بلند
تا نشاطي آورم درخور كه اينسان من كمم
از جواني تا كهنسالي در اين صحراي غم
حال من مصداق امروزي يك آه و دمم
پيش من آييد ياران يا ز من يادي كنيد
زندگي پيچيده ما را سخت و در پيچ و خمم
اي صفاي روزگاراني كه جمع دوستان
بر قرار و بنده نامي نه، كه گويي حاتمم
دكتر اسكندريان (نامي)
4/11/1389 اصفهان
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 1:41 توسط دکتر عباسعلی اسکندریان
|