میمه سر می خواهد
بسمه تعالی
میمه "سر" می خواهد
واقعیت این است که همه خواهان توسعه برای کشوربطور اعم و برای شهر خود بطور اخص هستیم. اما توسعه و توسعه یافتگی ملزومات خاص خود را دارد که تا این ملزو مات فراهم نشود تبعا توسعه نیز حاصل نخواهد شد. در عمل هم وقتی به جوامع توسعه یافته توجه کرده، آن را با جوامع در حال توسعه و بخصوص عقب مانده مقایسه کنیم اقلا به بعضی از این ضروریات پی می بریم. البته پرداختن تخصصی به این مقوله از تخصص بنده خارج است. آنچه مرا مکلف به ورود در بحث و نگارش این سطور کرد همانا چند واقعیت تلخ و مداوم و به مثابه زخم های کهنه ای است که با کوچکترین تحریک سر باز می کنند و با ایجاد درد و ناراحتی، مانع از هر کار و فعالیت شایسته می شوند. این را عرض کردم تا خداوند تفضلی فرماید و مجادله فرساینده ای که متاسفانه چه در سطح یک شهربین بعض اهالی با افراد متعهد و دلسوز ان شهر و علی الخصوص بین شهرها ی همسایه راه می افتد جلوگیری شود. به آرشیو صبح میمه سری بزنید تقریبا هر روز بحث بین اسم میمه، وزوان و جوشقان مطرح است که اخیرا بعض شهرهای دیگر نیز با تاسف وارد این جدل می شوند در حالی که مرزهای جغرافیایی میمه مرتبا از طرف رقبای قدرتمندی چون کاشان و گلپایگان و دلیجان و... تهدید می شود تا جایی که گاه در نقشه های بعض مراکز رسمی خود شهرستان نیز نام بخش میمه مغفول مانده حذف می گردد. معتقدم همه باید بیاموزیم و آموزش دهیم تا مردم ما همدیگر را دوست بدارند و پیشرفت دیگران را تحمل نموده و از خود بدانند به جامعه بیندیشند و میدان دید خود را از مرز حد اکثر خانواده خود وسیعتر کنند و به شهر و استان و بلکه کشور خود فکر کنند. همه باید این موارد را موکدا مد نظر داشته و ضمن حساس بودن به اجرای ان، از کودکی ان را به فرزندان خود بیاموزیم.
اما چند اصل بدیهی که باید مورد توجه جدی قرار گیرد:
1- هر گاه دو یا بیشتر از افراد انسانی در جایی با هم زندگی کنند حتما یک نفرشان باید بنوعی ولایت بقیه را عهدار شده و بقیه نیز باید در حد مطلوب از او پیروی و حمایت کنند. در غیر اینصورت بروزمشکلات عدیده اجتناب ناپذیر خواهد بود.
2- مشکلات هر شهر را باید خود اهالی ان شهر حل کنند و کسی از شهر دیگر از عهده مشکلات شهر دیگربرنخواهد آمد.
3- هر جامعه باید افراد نخبه خود را بعنوان ثمره فرهنگ و روح جمعی آن جامعه قدر بداند و شرایط را برای سپردن امور به اهل آن فراهم آورد و با ایرادات و اشکال تراشی های غیر منطقی دلسرد و خانه نشین یا وادار به جلای وطن نکند.(البته بحث انتقاد سازنده جای خود را دارد و موالی امور نیز باید قدر دان ناقدان راستین و نقد ایشان باشند).
4- امروزه ثابت شده است که مهمترین دارایی یک جامعه اندیشمندان و نخبگان و مدیران آن است و بحث جایگزینی افراد عادی و حتی عقب مانده از نظر متوسط بهره هوشی(IQ) بسیار باید جدی گرفته شود که بسیار تعیین کننده است. بدیهی است که بهره هوشی را نمی توان معادل سازی کرد مثلا نمی شود به جای یک نفر با بهره هوشی 150 ، تعداد 5 نفر با بهره هوشی 30 را جایگزین کرد. اتفاقی که مرتبا با مهاجرت نخبگان میمه و جاگزینی انها با مشتی مهاجر بیگانه بیسواد و با فرهنگ پایین در حال وقوع است و متاسفانه هر روز نیز بر شدت ان افزوده می شود.
5- از انجا که نگرش فرا منطقه ای و فراشهری از مختصات توسعه یافتن است اهالی ژرف اندیش وبا فرهنگ شهرهای میمه، وزوان ، جوشقان و ... مطمئن باشند اگر قرار باشد هر یک از انها توسعه مطلوب پیدا کنند باید ضرورتا دیگری نیز توسعه یابد خصوصا با فاصله کوتاه بین این شهرها یکی شدن انها بدلیل در هم رفتگی و همپوشانی مرزهای انان اجتناب ناپذیر است پس بهتر است اندیشمندان خیرخواه به یکپارچگی این شهر ها فکر کنند تا اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟!!
مطلب طولانی شد قبل از خاتمه جمع بندی کنیم که:
-میمه باید فرد یا افراد دلسوز، بصیرو کاردان خودی را شناخته، تمشیت امور را به ایشان بسپارد و با تمام وجود از او حمایت نماید تا با تعبیر ساده و عامیانه خودمانی" میمه سر داربو" بحمدالله این افراد وجود دارند منتها بنده در کنار قاطبه اهالی محترم باید از این چنین افراد که هم دلسوزی و هم کاردانی خود را در زمان تصدی امور نشان داده اند موکدا تقاضا کنیم که وارد میدان شوندو سر رشته امور را بدست گیرند. انشا الله.
امید است با لطف خداوند منان هر چه زودتر این مهم انجام پذیرد.
و من الله التوفیق
عباسعلی اسکندریان 1/11/1390