یار دل آزار من
بسمه تعالی
یار دل آزار من
خون به جگر میرود از دل خونبار من
دشمن خونی شده یار دلازار من
ترک همه گفته ام تا که رضا گردد او
کرد چو تنها شدم ترک دل زار من
صدق و خلوص من است دشمن همراه من
این همه بدبختی است قیمت این کار من
کاستی من بود فقر دروغ و ریا
چون که نمی ارزد هیچ در سر بازار من
لیک صد افسوس از دور و زمان دغل
مرگ به هر چه دغل، صدق بود یار من
نامی دلخسته از هم و غم زندگی
شاد به لطف خدا باش و به کردار من
دکتر اسکندریان (نامی) 5/11/1386
+ نوشته شده در شنبه ششم بهمن ۱۳۸۶ ساعت 0:58 توسط دکتر عباسعلی اسکندریان
|