ریشه اصلی معضلات میمه 3
بسمه تعالی
ریشه اصلی معضلات میمه 3
و اما سئوال بسیار کلیدی و مهمی که باید قبل از هر چیز دیگر به ان پاسخ داد این است که در شرائط موجود چه می توان کرد؟
طبعا این سوال برای هر کسی از اهالی محترم میمه مطرح است و هر کس در قالب توانایی و امکانات خود باید به ان فکر کند، هر چند در این میان مسئولیت آنانی که زمام امور را به هر دلیل در دست دارند بیشتر و سنگینتر می نماید چرا که دو نوع مسئولیت متوجه انهاست. یکی در حوزه شخصی بعنوان عضوی از جامعه میمه و دیگر بعنوان مسئول و شخصیتی حقوقی یا مدنی مسئولیتی که پذیرفته اند.
بهر حال بنده نیز بعنوان سهمی و تکلیفی که در این زمینه احساس می کنم دیدگاهها و راهکارهایی را که بنظرم می رسد می نویسم و به هیچ وجه اعتقادی به درستی محض و اصراری بر انها ندارم و امیدوارم که مورد توجه و نقد دلسوزانه قرار گیرد.
بنظر من تاریخ بهترین راهنما و راهگشای ما است. آنچه از اسناد و سوابق تاریخی بر میآید اصولا سنگ بنا و اغاز تاسیس و استقرار شهر میمه ابتدا شئان کشاورزی داشته که به تبع گله داری و دامپروری نیز به ان افزوده شده است. میمه به احتمال بسیار زیاد بدلیل ضعف نسبی منابع آب و نبود دریاچه، رودخانه و... از ابتدا با هدف صنایع بزرگ و سنگین که ضرورتا نیاز به منابع بزرگ اب خواهند داشت بوجود نیامده است. ولی با توجه به موقعیت سوق الجیشی و امنیت مطلوب بدلیل دوری از سرحدات و استقرار در مرکز ایران و بر سر راههای ارتباطی چندین استان کشور می توانست در برخی زمینه های خاص تجاری و اقتصادی اهمییتی یافته باشد که چنین نشده است و اگر هم بوده از رونق افتاده است و می تواند احیا گردد( مثلا قطب مهم گمرکی و صادرات و واردات نظیر سلفجگان).
بنظر میرسد الان اگر می خواستیم میمه را در بهترین شرایط و ابادترین حالت ببینیم، عمده ترین و چشمگیر ترین خصوصیات ان چگونه باید می بود؟
خوب هر کس ممکن است بگونه ای بیندیشد ولی قطعا بیش از 90% پاسخها با هم مشترک خواهند بود.
میمه ی ایده آل،میمه ای است که در ان افراد بخصوص جوانها دارای انگیزه قوی پشتکار پر از انرژی و سعی و تلاش در راستای کار و تولید باشند. مزارع بزرگ و آباد، باغها همه آباد و پر از انگور و میوه های دیگر، درآمد اکثریت خوب، رفاه نسبی مردم حاصل، شهر آباد و با صفا و برخوردار از امکانات نسبتا پیشرفته فرهنگی، اجتماعی و رفاهی بود. صنایع کوچک و متوسط رونق داشتند تا جبران قسمتی از اشتغال و درآمد مردم می شد بدون انکه مسائل و معضلات عمده زیست محیطی داشته باشد.
مدارس بزرگ و آباد و برخوردار از سطح بالای کادر علمی، دانشگاهای بزرگ و مفید حتی مدارس علمیه و همینطور امکانات سرویسهای فنی و حرفه ای پیشرفته و قابل قبول و ... حال اگر در این میان درآمد خاصی مانند معدن یا دیگر مواهب خدادادی نیز نصیب می شد که فبه المراد.
خوب الان متاسفانه دلایلی دست بهم داده اند و چنین نیست. اما اگر بخواهیم حداقل به وضعی به نسبت مشابه با زمان آباد بودن و رونق داشتن آن برسیم باید موانع را برداشته و نقاط قوت را تقویت کنیم.
منتها این نکته کلیدی را همه باید باور داشته باشند عملا نه فقط زبانی.
اولا انهایی که می توانند نقش محوری و کلیدی داشته باشند و عاقل و صالحند باید بخاطر خدا و شرع و عرف و عرق زادگاه دوستی به میدان بیایند و خود را کنار نکشند که متاسفانه الان عمده درد بی درمان و مزمن ما این است. می دانم که ورود در این مسیر چیزی جز خون دل خوردن و مایه گذاشتن از آبرو و حیثیت ندارد ولی اگر چنین افرادی یافت شوند و امور به انها سپرده شود مردم نیز با دیدن صداقت و کاردانی و دلسوزی انها کم کم اطمینان خواهند کرد و ان هنگام است که خوشبختی و ابادانی آغوش خود را به میمه خواهد گشود.
البته الان مردم را نباید سرزنش نمود اگر براحتی اعتماد نمی کنند. چون مارگزیده اند و آنقدر از این سوراخ گزیده شده اند که واقعا می ترسند.
دوما همینطور که ویرانیها و نابسامانیها ارام ارام و طی قریب به 30 سال پیش آمده قطعا اصلاح انها به زمان بس طولانی تری نیاز خواهد داشت چه همیشه سازندگی بمراتب از ویران کردن، مشکل تر است. پس کسانی که برای میمه نسخه های یک ماهه و یک ساله می پیچند و قولهای رویایی می دهند یا غافلند یا برای تبلیغات و رای جمع کردن است .
مردم ما باید سالیانی را به کمتر قانع باشند ولی کمتری که واقعی است ومنطقی و حلال و از طمع ورزی چه در حد شخصی و چه اجتماعی آن اکیدا پرهیز نمایند که عقلا گفته اند "طمع نجس است"
ادامه دارد....